بازیافت خودبخود پدیدهای است که شامل نشان دادن رفتارهایی است که تصورمیشدهاست از بین میرود. این امر میتواند برای واکنشهایی که هم از طریق conditioning کلاسیک و هم مورد استفاده قرار گرفتهاند، اعمال شود. بازیافتخودبخود میتواند به عنوان ظهور پاسخ شرطیشده پس از یک دوره استراحت و یا دورهواکنش تقلیل یافته تعریف شود. اگر محرک شرطیشده و محرک غیر شرطی دیگر همراهنباشند، خاموشسازی پس از بهبودی به خودی خود به سرعت رخ میدهد.
نمونه
حتی اگر شما با سابقه of آشنا نیستید، احتمالاً دستکم درباره تجربیات معروف ایوانPavlov's با سگها شنیدهاید. در آزمایش کلاسیک، سگها شرطی شدند تا با صداییک تن بزاق ترشح کنند. صدای یک تن بار به طور مکرر با ارائه غذا جفت شد. در نهایت،صدای آهنگ به تنهایی سگها را مجبور کرد تا بزاق ترشح کنند. پاول اوف همچنینخاطر نشان کرد که دیگر جفت کردن لحن با ارائه غذا منجر به انقراض، یا ناپدید شدن،از واکنش بزاق ترشح بزاق نمیشود.
بنابراین اگر یک "دوره استراحت" وجود داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد که در آنانگیزه دیگر وجود نداشت. پاول اوف متوجه شد که پس از یک دوره استراحت دو ساعته،هنگامی که آهنگ ارائه شد، واکنش بزاق به طور ناگهانی ظاهر شد. در اصل، حیوانات بهطور خود به خود واکنش نشان دادند که قبلاً منقرض شدهبود.
به عنوان مثال دیگر، تصور کنید که از شرطیسازی کلاسیک استفاده کردهاید تا زمانی کهصدای زنگ را میشنود، غذای سگ تان را آموزش دهید. وقتی که زنگ را میزنید، سگشما به آشپزخانه میرود و در کاسه غذا مینشیند. پس از اینکه پاسخ شرطیشدهمیشود، پس از اینکه زنگ را به صدا در میآورم، مواد غذایی خود را ارائه میدهید. در طول زمان، واکنش خاموش میشود و سگ شما پاسخ به صدا را متوقف میکند. روی هم رفته صدای زنگ را قطع میکنید، اما چند روز بعد تصمیم میگیرید که دوباره زنگ رابزنید. سگ شما با عجله وارد اتاق میشود و در کنار کاسه صبر میکند و نمونه کاملی ازبازیابی خود به خود از واکنش شرطیشده را به نمایش میگذارد.
روشهای بازیابی فوری چگونه کار میکنند؟
برای درک درست این که چه بهبودی خود به دست آمدهاست و چگونه کار میکند، شروعبه درک خود فرآیند کلاسیک ضروری است.
شرایط کلاسیک چگونه رخ میدهد:
conditioning کلاسیک شامل تشکیل پیوستگی بین یک محرک خنثی و محرک غیر شرطی است که به طور خودکار واکنش را تولید میکند. Flinching در پاسخ به صدایبلند ترشح بزاق در پاسخ به بوی پختوپز شام در فر هر دو نمونههایی از محرکهای غیر شرطی هستند. پاسخ شما به این چیزها به طور خودکار بدون هیچ گونه یادگیری رخمیدهد، به همین دلیل است که به آن پاسخ غیر شرطی میگویند.
پس از آمیزش مکرر چیزی با محرکهای غیر شرطی، محرک خنثی قبلی شروع به ایجادواکنش مشابهی میکند، که در آن به عنوان یک محرک شرطیشده شناخته میشود.واکنش learned به محرک شرطیشده اکنون به عنوان پاسخ شرطیشده به آن اشارهمیشود.
برای مثال، در آزمایش آلبرت معروف آلبرت، محققان جان B. واتسون و رز الی بارها باصدای بلند (محرک غیر شرطی) با ارایه یک موش سفید (محرک خنثی) جفت شدند.کودک در این آزمایش، پیش از این از حیوان نمیترسید، اما طبیعتاً با صدای بلند (پاسخغیر شرطی) به وحشت افتاد. بعد از جفت کردن چندگانه صدا و دیدن موش، کودک در نهایت شروع به نمایش ترس از واکنش (که در حال حاضر به عنوان پاسخ شرطیشده) شناخته میشود، در زمانی که او موش سفید (محرک شرطیشده) را دید شروع به نمایشکرد.
خب، اگر واتسون و Rayner جفت موش و سر و صدا را قطع کرده بودند چه اتفاقیممکن بود بیفتد؟ در ابتدا، کودک به طور طبیعی هنوز خیلی ترسیده بود. بعد از چندینمورد مشاهده حیوان بدون هیچ گونه سر و صدایی، ترس کودک به احتمال زیاد بهتدریج از بین میرود و در نهایت ممکن است حتی واکنش ترس را نیز از بین ببرد.
.
چرا بازیابی فوری مهم است؟
اما اگر یک واکنش شرطی خاموش شود، آیا واقعا ناپدید میشود؟ اگر واتسون و Rayner قبل ازreintroducing موش دوره استراحت کوتاهی به او داده بودند، آلبرت کوچک ممکن بود به خودی خود بهبودیخود را از واکنش ترس نشان دهد.
چرا بازیافت خود به خودی خود این قدر چشمگیر است؟ این پدیده نشان میدهد خاموشسازی، مشابه از یاد بردن نیست. در حالی که واکنش ممکن است ناپدید شود، به این معنی نیست که آن را فراموش کرده یاحذف کردهاست.
پس از خاموش شدن یک پاسخ شرطیشده، بازیابی خود به خودی ممکن است به تدریج با گذر زمان افزایش یابد. با این حال، پاسخ برگشتی به طور کلی همان قدرت واکنش اصلی نخواهد بود مگر اینکه شرطی اضافیصورت پذیرد. چرخههای متعددی از خاموشسازی پس از آن معمولا منجر به واکنشهای ضعیفتر میشود.بازیافت خودبخود ممکن است ادامه یابد، اما واکنش آنها کمتر خواهد بود.
منبع :